گل مامان

سلام گل مامان امیدوارم حالت خوب خوب باشه ...ببخش که دیر به دیر آپ میکنم آخه این روزا خخخخ حالم بده گلاب به روت همش بالا میارم یا اینکه بی حالم و حالت تهوع دارم ..الانم بسختی دارم برات مینویسم..اینجور که پیداست تو از داداشت خیلی شیطون تری..موقعی که داداشی رو باردار بودم اینقدر اذیت نشدم ..نمیدونم حسم بهم میگه دخملی هستی البته هر چقدر آزمایش هم بود انجام دادم  و همش بهم دختر نشون میده..نمیدونم شاید اینا سرگرمی بیش نباشند ولی خیلی دوست دارم جنسیتتو بدونم و برم برات لباسای خوشگل موشگل بخرم...امروز دقیقا  55 روزته ینی 7 هفته  6 روز...قربونت برم الهی فکر کنم الان از یه حبه انگورم کوچولوتری...احتمالا 8 هفتگی برم سونو برا شنیدن صدای قلب کوچولوت...20 این ماه میرم تو ماه سوم....نمیدونم چرا اینقدر زود شکمم گنده شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ینی هرکس منو ببینه میگه 5 ماهشه...پریروز یه اتفاق بدی افتاد برام دادشت رفت بیرون از خونه منم رفتم دنبالش که بیارمش دستشو گرفتم و گفتم کجا میری گفت مادر جون خواستم ببرمش که یهویی حالم بد شد خیلی نگرانت شدم  کوچولوی مامان ..ترسیدم اتفاقی بیفته برات...وای فقط نمیدونم با اون حال بدم چجوری خودمو رسوندم خونه و همینجوری ولو شدم..داد زدم و خاله مرواریدتو صدا زدم..یه حالت تهوع خخخخخخ شدید داشتم دست و پام همینجوری میلرزیدن و جون نداشتن..شکمم خیلی درد میکرد مث درد زایمان اصلا نمیدونم چی بود هرچی بود خداخودش بخیر گذروند...

تاریخ نگارش متن:14/4/93  ساعت 14:35